طبق تمام اسناد متعلق به نژاد خارج از سگ های شپل اسکاتلندی ، یک ماه از آن روز "سیاه" می گذرد ، هنگامی که آستانه خانه ای که گربه در آن زندگی می کرد توسط یک موجود موی قرمز عبور می کرد. اما روزهای اولین سنگ زنی به پایان رسیده است. و زندگی روزمره عادی آغاز شد …
اتفاقاً کوش کارهای زیادی برای انجام دادن داشت. او هر روز آداب و رسوم محلی را به توله سگ یاد می داد. چه کسی می تواند روی کاناپه دراز بکشد ، جایی که نمی توانید جوراب استاد را پنهان کنید و چه کسی اولین کسی است که به زنگ خانه می دود - تمام این نکات مهم باید برای "تازه کار" شکم برهنه توضیح داده شود. به طور کلی ، گربه پر از کار و مراقبت بود.
چگونه گربه با سگ بازی کرد
بازی؟ بله ، گربه ، البته ، با سگ بازی می کرد و حتی گاهی اوقات بازی می کرد ، اما باید توجه داشت که او یک گربه معمولی نبود و بازی های او شخصیت خاصی داشت. مورد علاقه من این است که از همه اتاق ها عبور کنم ، وانمود کنم که از چیزی به شدت ترسیده ام و به شکل یک قوس الکتریکی خمیده در وسط میز یخ می زنم. سپس پوزخند بزنید ، پنجه خود را به سمت توله سگ متعجب تکان دهید و شروع به شستن کنید انگار که اتفاقی نیفتاده است.
اما این بیشتر از یک گرمایش پنج ثانیه ای بود که برای سلامتی مفید بود. اما هنگامی که یک مگس یا بهتر از آن دو به داخل خانه پرواز می کردند ، پس همه گیر شد. كوش در امتداد ردیف بالای خانه بیش از حد پاشنه بلند پرواز كرد ، توله سگ از ردیف پایین عقب نماند ، مگسی در جایی بین آنها قرار داشت و كامل این پیچ و تاب با كاكوفونی وهم آور پر شد. همه افراد در خانه بسیار خوشحال بودند ، خوب ، شاید به استثنای مگس ها.
اما چنین مزخرفاتی اغلب توسط رئیس خانه ، که گربه خود را چنین تصور می کرد ، قابل احترام نبود. از این گذشته ، او در کل خانه نظم را حفظ می کرد. و بدون دلیل ، معشوقه ای چنین غایب ، مانند او ، هنوز هم مجبور بود نگاه کند. آب فراری چیست …
سیل یا "چه کسی می تواند خود را نجات دهد"
گربه چشم هایش را باور نمی کرد: "بنابراین ، این اتفاق افتاد ، او هنوز حمام را فراموش کرد." آب با چلپ چلوپ ساکت سرریز کرد و میزبان پشت میز نشست و صفحه کلید را کوبید و زمان ، شیر باز ، آب پر سر و صدا و به طور کلی وجود این دنیا را کاملاً فراموش کرد.
"شاید او را خراشیده کنی؟" گربه از خود پرسید ، با دقت جریان را که از کف زمین عبور می کرد ، مشاهده کرد. اما بعد تصمیم گرفت که از قانون اجدادش پیروی کند و دخالت نکند: "سرانجام ، آنها این سگ را به خانه آوردند ، حتی اگر او گزارش دهد."
اتفاقاً سگ هم فکر نمی کرد. توله سگ فقیر اصلاً نمی دانست چگونه رفتار کند. او ده بار از پنجه به پنجه پا رفت ، پشت گوشش خراشیده شد ، خمیازه زیادی کشید و این آب با سرسختی به سمت او خزید. بچه جرات انجام اقدامات قاطع دیگری را نداشت و به درستی نتیجه گرفت که ماموریت میزبان باید بیشتر آغاز شود.
افسوس ، او نمی دانست که این مورد استثنایی نادر است که او می تواند در آپارتمان صدا بدهد. توله سگ تصمیم گرفت که زیر پای معشوقه بخزد ، بله ، گربه تقریبا با خنده از روی میز افتاد. اما سگ به طرز جدی غیرمعمولی برای آگاهی دادن به بزرگان در مورد خطر قریب الوقوع از کنار حمام به طور جدی کنار گذاشته شده بود.
با این حال ، صاحب از صفحه کلید نگاه نکرد و به چیزی توجه نکرد ، فقط توله سگ را کمی حرکت داد. و این در حالی بود که خطر دیگر نه با جویبار ، بلکه با رودخانه ای پر از آب ، جوراب و توپ های فراموش شده را در راه شستشو می کرد. کوش داشت از خنده می ترکید ، روی سکویی امن نشسته بود و منتظر پایان بود. توله سگ تصمیم گرفت که وقت غر زدن است و سپس زنگ خانه به صدا درآمد. از پایین همسایه بود …
گربه بعداً عصبی شد و با گناه چشمان خود را پنهان کرد و با شدت کت خز خود را لیس زد: "اکنون مهمترین چیز این نیست که جیره های غذایی ما را برش دهیم." و توله سگ با خوشحالی در زیر گودال پشت معشوقه فرو ریخت و به او کمک کرد تا آب را با شکم خود پاک کند.